از گذشته.. ‌.

ساخت وبلاگ
و من!تکه های از او را دوست داشتم !که هیچ کسقادر بهدیدن آنها نبود ..-------------------------------------------------------------------------------------------عزیزانمان یکبار میمیرند و ما بازماندگان روزی هزار بار از دلتنگیشان، از خاطراتشان، از تمام حرف های نگفته ای که جا ماند ، جان میکنیم.بعد از دو سال امده ام اینجا ، حالا D این وبلاگ ۴۵۶ روز است که دیگر در این دنیا نیستو من مانده ام با روزی هزار بار جان کندن ، روزی هزار بار مردن‌.. از گذشته.. ‌....ادامه مطلب
ما را در سایت از گذشته.. ‌. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d-aj بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 15:02

ما تنهایمبه این دلیل که فکر میکنیم حقیقت در انحصار ماست ، شاید فروشنده  دست فروشی با دستهای پینه بسته با صورتی منتظر، چیزی راجع به جهان و عشق می فهمد که من و ما با دستهای پُر و سَری رو به آسمان حتی نمی توانیم تصورش را کنیم. کاش آدمها هر هفته کنار هم جمع می شدند و درباره اینکه "چی رو نمی دونیم؟" حرف می زدند...اینکه گمان کنیم همه حقیقت نزد منه ، موجب میشه که تعلقی بین آدمها شکل نگیره و چطور باب گفتگو و چراغ های رابطه رو خاموش می کنه ...می دونید ما...تنهایم بخاطر یقین های که نداریمبه خاطر چیزهای که شاید انقدرها یقینی و قطعی نیستند-------------------این چهارشنبه هم گذشت ، نه با یک نخ ،با یک پاکت سیگار... از گذشته.. ‌....ادامه مطلب
ما را در سایت از گذشته.. ‌. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d-aj بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 13 دی 1401 ساعت: 20:33

هجده سالم که بود ، مجبور بودم کسی رو از فکرم فراموش کنم اما بلد نبودمکی یادمون داده بود ؟ نشد ...شب ها تا صبح گریه میکردم و زندگی انگار مفهومش را از دست داده بود ، آدمها پر از کلمات نامفهوم بودن.جمله های قشنگ زرد روانشناختی و امید به زندگی که...«روزی ماهم از پس این‌مسیر طولانی برمی‌آییمروزی که سختی های راه تمام میشودروزی که غم جرات بالا رفتن از سر و کولمان را نخواهد داشتروزی که هوای ابری و غروب روزهای تعطیل دلت را نمیلرزاندروزی که بعد از رفتن مهمان های مورد علاقه ات خلوت بودن خانه دیگر برایت دلگیر جلوه نخواهد کرد. روزی که از پس تمام رنج های زندگی و ملالت های دنیا به خانه ی آخر صفحه بازی میرسیخانه ی آخری که به تو می آموزدچطور ضعیف ترین مهره بازی میتواند روزی به ارزشمندترین مهره ی همان بازی تبدیل شود...»اما  بزارید  امشب حرفای نامفهوم نزنم تو هیچ وقت از پس این مسیر بر نمی آیی و  به حال این روزهای که داشتی نمی خندی ،تو قشنگ دیگه این روزها معنی آهنگ های غمگین رو می فهمی ،راحت تو تنهایی  زیر گریه میزنی و تازه معنی بی قراری رو می فهمی . شبها تا خود صبح در  سرمای زمستان پیاده راه می روی و اشک های یخ زده ات را حس می کنی...تازه می فهمی همه لحظه های که با تو بوده و به خیالت خاص بوده ، همه یه عادت تکراری بوده میخوام بگم که...یک طرف تمام خاطرات روزهای خواستن جلوی چشمت هست، طرف دیگر (حقیقتی) که زورش از تمام آن‌‌ها بیشتر است.. .ما آدمها يه ذهن لعنتی هم داريم كه قادره هرچند وقت یکبار با يه تلنگر كوچيك، درست زمانی که خيالمون راحته كه بلاخره فراموش کردیم، همه ی گذشته رو با وضوح هرچه بيشتر برامون زنده كنه! شاید واسه همینه وقتی مي شنويم يكي مبتل از گذشته.. ‌....ادامه مطلب
ما را در سایت از گذشته.. ‌. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d-aj بازدید : 105 تاريخ : پنجشنبه 9 تير 1401 ساعت: 11:20

پانزده سالم تمام نشده بود که اولین حقوقم را گرفتم پنجاه هزارتومان همان موقع هم پولی نبود. من ذوق‌زده‌اش بودم اما.خواهرم می گفت  با داشته‌‌های اندکت شادی،خوشبحالت....هنوز همانم...حالا هم بلدم با داشته‌ از گذشته.. ‌....ادامه مطلب
ما را در سایت از گذشته.. ‌. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d-aj بازدید : 145 تاريخ : پنجشنبه 25 دی 1399 ساعت: 0:27

همیشه که نمی شود خود آدم بیاید اینجا بنویسد، نوشتن هم دل و دماغ می خواهد ، نمیخواهد؟ خانم ایران درودی  در سالهای پیری زندگیش می نویسد:   نخستین بار كه عشق به سراغم آمد ادعای مالكیت جهان را كردم و همه از گذشته.. ‌....ادامه مطلب
ما را در سایت از گذشته.. ‌. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d-aj بازدید : 323 تاريخ : پنجشنبه 25 دی 1399 ساعت: 0:27

روزهای که از بی خوابی شب را به روز می رسانم اسمش را گذاشته ام :صبح‌های بیم و امید.بیم ، از نگاه‌های پرتمنای تو که هی محکم می‌خورد به درهای بسته‌ی این اتاق لعنتی و بر‌می‌گردد، از این موج سهمگین و سمج ک از گذشته.. ‌....ادامه مطلب
ما را در سایت از گذشته.. ‌. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d-aj بازدید : 109 تاريخ : پنجشنبه 25 دی 1399 ساعت: 0:27

 کی میدونه وقتی عصبانیی چی آرومت میکنه....فقط من میدونم که باید دستتو بگیــرم وهیـچی نگم...سکوتِ مطلق....تا آروم بشی و توچشمام نگاه کنی و بگی"نداشتمت چه غلطی میکردم؟"آخه من قربونِ اون عسلیایِ شیرینت ب از گذشته.. ‌....ادامه مطلب
ما را در سایت از گذشته.. ‌. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d-aj بازدید : 121 تاريخ : جمعه 15 آذر 1398 ساعت: 0:36

در یوگا حرکتی هست به نام "آغوش"قانونش اینطور است که باید برای چند دقیقه خودت را سفت و محکم در آغوش بگیری، فکرت را از همه چیز خالی کنی و فقط روی خودت تمرکز داشته باشی.راستش خیلی وقت ها فکر میکنم اگر ای از گذشته.. ‌....ادامه مطلب
ما را در سایت از گذشته.. ‌. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d-aj بازدید : 355 تاريخ : جمعه 15 آذر 1398 ساعت: 0:36

 یک روزهای هم نباید منتظر کسی بمانی ، باید این دوستت دارم ِ لعنتی را خودت به خودت بگویی.. . کتاب بخوانی، موسیقی گوش بدی، فیلم ببینی، برای خودت ناز کنی ، به خودت بگویی ای جان، پیاده روهای سرد و خیس شبه از گذشته.. ‌....ادامه مطلب
ما را در سایت از گذشته.. ‌. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d-aj بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 6 مرداد 1398 ساعت: 23:32

بعید نیست یکی از همین روزهای تابستان
با چمدانی به خانه‌ام بیایی
بگویی آمده‌ام که بمانم و من خیال کنم خوشبختی خود را به دیوارهای خانه کوچکم آویخته است
بعید نیست مرا در آغوش بکشی
دوستم بداری و من مردی باشم
که تمام سالهای بعد
در عکس‌های رنگ پریده‌مان دست‌های تو را دور خود حلقه کرده است و لبخند می‌زند.
طور دیگری هم می‌شود مثلن در را ببندی و بروی
و در تمام سال‌های بعد
بی آن که عکسی دونفره از من به یادگار داشته باشی مرا به خاطر بیاوری... 

از گذشته.. ‌....
ما را در سایت از گذشته.. ‌. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d-aj بازدید : 160 تاريخ : يکشنبه 6 مرداد 1398 ساعت: 23:32